آب و سياست و در ايران
همه جاي دنيا «آب» يک پديده کاملاً سياسي است! حتي در «کانادا»يي که بيشترين ذخاير آب شيرين جهان را دارد! (يعني به ازاي هر نفر 26 هزار متر مکعب ذخيره آب شيرين!)
اگر جنگهاي امروز بر سر نفت صورت ميگيرد جنگهاي فردا بر سر «آب» رخ خواهد داد.
1- تبديل ماجراي درياچه اروميه به يک بحران سياسي-امنيتي، تحصن نمايندگان استان چهارمحال بختياري در اعتراض به انتقال آب از سرشاخههاي کارون به ساير استانها، تهديد 18 نماينده استان خوزستان به استعفاء در صورت عملي شدن طرح دولت براي انتقال آب کارون به مناطق مرکزي ايران، ابراز نگراني نماينده اردبيل از انتقال حق آبه اين استان از رود ارس به درياچه اروميه و... همگي نمونههايي کوچک از رابطه جدي ميان آب شيرين (به عنوان حياتيترين فاکتور طبيعي جهت تداوم حيات) و سياست در کشور ما به شمار ميآيند. رابطهاي که در قسمت نخست اين نوشتار به مغفول ماندن آن اشاره کرديم. رابطهاي که هنوز اهميت و تأثيرات عميق آن در کشور ما ناشناخته مانده و کماکان مورد بياعتنايي قرار ميگيرد.
2- به اين گزارهها دقت کنيد:
الف) منابع آبي در تمامي دشتهاي ايران به پائينترين حد خود در 50 سال اخير رسيده است.
ب) به نسبت 40 سال گذشته آب رودخانههاي ايران 60 درصد کاهش داشته است.
ج) ميزان آب ورودي به سدهاي کشور در سال جاري به نسبت سال قبل 10 ميليارد متر مکعب (25 درصد) کاهش داشته و ميزان بارش نيز 24 درصد کاهش را نشان ميدهد. (متوسط کشوري)
د) ورودي آب به حوضه آبريز درياي خزر 25 درصد، به حوضه آبريز خليج فارس 11 درصد، به حوضه آبريز درياچه اروميه 10 درصد، به حوضه آبريز درياچه هامون 50 درصد و به حوزه آبريز سرخس 66 درصد منفي بوده است! (ميزان ورود آب کمتر از تبخير و برداشت و يا خروج آب به حوضههاي آبريز مذکور بوده است!)
هـ) عمق متوسط وجود آبهاي زيرزميني قابل استحصال در ايران که تا ده سال پيش بين 10-15 متر بوده در سالهاي اخير به 150-200 متر رسيده است! (اگر در گذشته براي دستيابي به آب نياز به حفر چاه با عمق 15 متر بوده اين رقم به 150 تا 200 متر افزايش پيدا کرده است.)
و) در حالي که به گفته مدير آب منطقهاي استان اصفهان اين استان هميشه در معرض خطر خشکسالي است، کمبود آب در مناطق کوهستاني مانند روستاهاي شهرستان دماوند هم به خط قرمز رسيده است!
ز) آب ورودي به سدهاي استان تهران به نسبت سال گذشته 141 ميليون متر مکعب کاهش يافته است. وحشتناکتر اين که ميزان آب ورودي به سد زاينده رود در 4 سال گذشته 2 ميليارد متر مکعب کاهش را نشان ميدهد.
ح) ميزان کمبود آب در برخي استانها (مانند اصفهان) به حدي بوده که مسئولان با ممنوع کردن کامل کشت بهاره و پائيزه، تمام منابع آب موجود را به تأمين آب شرب اختصاص دادهاند. (يعني مسئولان ناگزير بودهاند ميان تأمين آب کشاورزي يا آب شرب يکي را انتخاب کنند!)
جمعبندي اين اطلاعات تلخ نشان ميدهد که بحران کمبود آب روز به روز و لحظه به لحظه جديتر شده و به مرز خطر مطلق نزديک و نزديکتر ميشود! اين در حالي است که مصرف آب در آينده را ثابت فرض کنيم! (که با رشد جمعيت و افزايش جمعيت شهرنشين و گسترش صنايع، بدون ترديد به ميزان مصرف آب و ميزان سرانه مصرف آب افزوده خواهد شد!)
حال اگر منحني مصرف آب در تهران را (به عنوان نمونه) بررسي کنيم متوجه خواهيم شد در سال جاري روزانه 3 ميليون و 250 هزار متر مکعب آب در تهران مصرف شده است. اگر جمعيت تهران را 8 ميليون نفر فرض کنيم (مطابق آمارهاي رسمي) آنگاه سرانه مصرف 406 ليتر در شبانهروز خواهد بود! (با مصرف سرانه 150 ليتر در شبانهروز در کشورهاي پرباران اروپايي مقايسه کنيد!) در حالي که مصرف سرانه آب در تهران در ده سال گذشته حدود 350 ليتر بوده است!! اين بحران چنان به سرعت ابعاد خود را نشان خواهد داد که تداوم آن ميتواند در چند سال آينده کشور را با فلج و توقف فعاليتهاي زيستي روبرو کند!
3- از سوي ديگر هزينههايي که براي تأمين و انتقال آب در کشور اختصاص يافته و مييابد به حدي است که حتي اگر آبي براي انتقال باقي مانده باشد ميزان هزينههاي انتقال و فراوري بهگونهاي است که امکان انتقال و فراوري آب منتفي خواهد بود! به عنوان نمونه هزينه انتقال آب از رود ارس به درياچه اروميه 900 ميليون دلار، هزينه انتقال آب از کارون به استان اصفهان در طرح موسوم به بهشتآباد 30000 ريال به ازاي هر متر مکعب و هزينه خريد فعلي آب از افغانستان جهت تأمين آب مورد نياز استان سيستان و بلوچستان به ازاي هر مترمکعب 14000 ريال است و از سوي ديگر تبديل آب خام به آب قابل شرب نيز مشکل ديگري است که هزينههاي خاص خود را ميطلبد (در نظر بگيريد تصفيهخانه فعلي آب شهرستان زابل 800 ميليارد ريال هزينه برداشته است! با توجه به 5000 نقطه سکونت شهري در کشور خودتان هزينه حدودي تصفيه آب در کل کشور را محاسبه کنيد.)
4- نميدانم به چه زباني و چگونه بايد مسئولان ارشد اجرايي و سياستمداران کلان کشور را متوجه عمق فاجعه کرد! خشک شدن درياچه اروميه يک بحران بينالمللي زيستمحيطي به دنبال خواهد داشت! (بر خلاف جماعتي کوتهبين و احساسي که بر اثر تلقينات راديو فردا مشکل درياچه اروميه را منطقهاي و قومي دانستهاند!) و کشاورزي و حتي تجمعات انساني (اعم از روستايي و شهري) را در شعاعي به وسعت استانهاي اردبيل، آذربايجان شرقي و غربي، زنجان، کردستان و حتي مناطق شرقي ترکيه به مرز نابودي خواهد کشاند!
در آينده نزديک رقابت بر سر آب اختلافات خفته قومي و جداييطلبانه موجود در کشور را (در قالب درگيريهاي استاني و منطقهاي) بيدار و تشديد خواهد کرد (و البته اضافه کنيد تحريکات دشمنان خارجي در اين خصوص را) و خطرناکتر از همه اين موارد نبود آب آشاميدني تداوم زندگي انساني، کشاورزي و حيات زيستمحيطي را به بنبست خواهد کشايند!
5- آيا مسئولان و سياسيون مايلند بر يک کشور زنده و داراي عصاره حيات حکومت کنند يا...؟
هم آب کم داريم، هم بارش و هم بسيار بد مصرف ميکنيم
آب مانند نفت و کالاهاي اساسي و قطعات صنعتي نيست! آب مايه حيات است و نه امکان وارد کردن آن وجود دارد (لااقل براي ما با جمعيت 75 ميليون نفري!) و نه امکان جيرهبندي آن! البته گران کردن هم راه مناسبي براي تأمين آب نيست! چون وقتي آبي وجود نداشته باشد ديگر فروش آن به قيمتبندي «هرچقدر» تومان هم ممکن نخواهد بود!
ميانگين سالانه باران ايران در بهترين حالت 400 ميليون ليتر است! مصرف آب در کشور ما از کشورهايي که 20 برابر ما بارش باران دارند بيشتر است!
کشور ما در تقسيمبنديهاي جهاني جزء منطقه خشک محسوب ميشود و ذخيره سالانه آب شيرين (اعم از در دسترس و غيرقابل دسترس) به ازاي هر نفر ايراني کمتر از 400 متر مکعب ارزيابي شده است!
تا به امروز که هيچ مسئولي نسبت به مسأله بحران آب شيرين در ايران توجه نداشته است! (نمونهاش همين چمنکاري بيحد و حصر در شهرهاست که اگر آمارش ارائه شود خواهيم ديد از اروپاي پرباران هم بيشتر اهل چمنيم!)
اما براي پرداختن به اين بحران فردا بسيار دير خواهد بود!
برگرفته از: سايت مشرق نيوز
نظرات شما عزیزان: